سلام،
شعر امروز را که جناب شجریان آن را در دستگاه شور اجرا و در آلبوم پیوند مهر عرضه کرده است، به شیخ اجل سعدی اختصاص دارد که تقدیم میکنم:
خفته خبر ندارد، سر بر کنار جانان
کین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان
بر عقل من بخندی گر در غمش بگریم
کین کارهای مشکل افتد به کاردانان
دلداده را ملامت گفتن چه سود دارد
میباید این نصیحت کردن به دلستانان
دامن ز پای برگیر ای خوبروی خوشرو
تا دامنت نگیرد دست خدای خوانان
من ترک مهر اینان در خود نمیشناسم
بگذار تا بیاید بر من جفای آنان
روشن روان عاشق از تیره شب ننالد
داند که روز گردد، روزی شب شبانان
باور مکن که من دست از دامنت بدارم
شمشیر نگسلاند پیوند مهربانان
چشم از تو برنگیرم، چون میکشد رقیبم
مشتاق گل بسازد با خوی باغبانان
من اختیار خود را تسلیم عشق کردم
همچون زمام اشتر بر دست ساربانان
شکر فروش مصری، حال مگس چه داند
این دست شوق بر سر، وان آستین فشانان **
شاید که آستینت بر سر زنند سعدی
تو چون مگس نگردی، گرد شکردهانان
** این بیت در آواز نیامده است.