سلام،
قبلا هم یک بار گفته بودم که جناب شجریان ظاهرا ارادت خاصی نسبت به حضرت سعدی دارد. چرا که بیشترین سهم را از غزلیات متقدمین، همین حضرت سعدی در آوازهای استاد شجریان دارد. پس اجازه دهید غزلی از سعدی را که یک بار در دستگاه سهگاه اجرا و در آلبوم در خیال عرضه شده و یک بار دیگر هم در وین در قالب کنسرت افشاری اجرا و در آلبوم آرام جان عرضه شده است، تقدیم کنم:
خبرت خرابتر کرد، جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی
تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه ازین به ارمغانی که تو خویشتن بیایی
بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی
تو جفای خود بکردی و نه من نمیتوانم
که جفا کنم ولیکن نه تو لایق جفایی
چه کنند اگر تحمل نکنند زیردستان
تو هر آن ستم که خواهی بکنی که پادشاهی
دل خویش را بگفتم چو تو دوست میگرفتم
نه عجب که خوبرویان بکنند بیوفایی
سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم
دگری نمیشناسم تو ببر که آشنایی
من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت
برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی
تو که گفتهای تحمل نکنم جمال خوبان
بکنی اگر چو سعدی نظری بیازمایی
در چشم، بامدادان به بهشت برگشودن
نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی
حکایت دل